گفت و شنودی با یک پژوهشگر اسلام و قرآن
سلیمان کبیرنوری سلیمان کبیرنوری

 

آیا "علما"ی سرکاری پاکستان؛ دانشمندان اسلامی استند؟

 آیا علمای افغانستان و پاکستان؛ اهل صلح و سازندگی میباشند؟

  اندیشه و تحلیل و استنتاج بکر و منظم برای بیرون رفت از تهلکه!

 

 

 

 

نوری    : سلام عرض میکنم افتخار عزیز!

 

افتخار   : سلام و درود بر شما . آرزومند سلامت کامل شما و فامیل عزیز تان استم.

 

نوری   : اگر راست عرض کنم هدف از این تماس با شما؛ نه کدام مصاحبه و گفت و شنود است و نه کدام تعارف و تبصره در مورد خود شما و اندیشه ها و کار های شما. بیحد بغض و خفقان دارم. درد پشت درد؛ مسئاله پشت مسئاله؛ ازهمه سو جهل و جنون و جنایت میبارد؛ گشایش و فرجی که نیست نیست ولی به حدی اوضاع به طرف شومی و تباهی شتاب دارد که خیال میکنم به دنبال "آب" که اکنون در بسیاری نقاط جهان رو به اتمام است و یا به حدی کثیف گشته که قابل استفاده برای زنده گی و باروری نیست؛ این "هوا و آکسیجن" هم تمام و تباه خواهد شد . من تصور میکنم همین اکنون به خودم آنقدر که نیاز زیستن و سلامت بودن است؛ آکسیجن نمیرسد و این حال بد؛ غالباً به همان علت است.

 

افتخار   : متأسفانه چیزی زیاد نمیتوانم علاوه کنم الا اینکه مقاومت روانی و فیزیکی فراوان برای همدیگر و برای همه آرزو کنیم.

 

نوری   : آه . ببخشید؛ پس من ؛ چه حق دارم شما را با خودم افسرده کنم؛ وقت کار های بزرگ و تاریخی شما را که شاید کلید نجات همه ؛ بالاخره به آنها مربوط باشد؛ بگیرم. نه . گمانم تماس من علت دارد؛ انگیزه دارد؛ من یک چیزی را گم کرده ام یا یافته ام ؛ میخواهم همان را با شما در میان گذارم.

 

افتخار   : مهربانی کنید . در هرحال تماس و صحبت شما برای من شاد کننده و الهامبخش است .

 

نوری   : شاید شما هم فرصت کرده و سری به میدیا زده باشید. این روز ها گپ های داغی در اطراف عالم صاحب های شریعت اسلامی است. گویا درین سال اخیر رهبران یا رهزنان افغانستان و پاکستان و دایه های درونی و بیرونی شان کشف کردند که هئ والله؛ همی علما صاحب های افغانستان و پاکستان که با هم نشست کنند؛ کبوتر مرده صلح را میتوانند زنده سازند. برای طالب ها یک "عملیات انتحاری" مانده ؛ همین را که "حرام" اعلان کنند؛ سر چراغ اله دین باز میشه و دیوی جنگ و جنایت راست میره درون آن و قایم میشه ؛ گُم میشه ؛ اونه دنیا گل و گلزار.

اگر من بگویم که به این چرند ها باور کرده بودم و حالا که نه تنها چیزی نشده که از بد بدتر هم شده؛ تعجب دارم؛ شما و هیچکس باور نخواهید کرد.

دقیقاً چیزی که میشد شده . اگر طور دیگر میشد؛ من به عقل خودم و به علم و ساینس و به همه چیز های همردیف اینها شک میکردم.

 

افتخار   : خوب . به هرحال . همه مشکلات دنیا را هنوز با عقل و علم و ساینس هم نمیتوان حل و فصل کرد. جذبات و باور های ایمانی هم نقش مثبت یا منفی کلانی دارند و میتوانند داشته باشند.

 

نوری   : مگر من؛ درین پیشامد ها و غوغا ها و هیاهو ها یک رابطه ـ و به نظرم رابطه محکم را با کار های شما در اطراف موضوعات دینی ، " معنای قرآن"، حقیقت در مورد پیامبر اسلام و اینکه معارف و فقه و حدیث و تفسیر 1400 ساله " اسلامی" اساساً ایدئولوژی ابوصفیانی و اموی و یزیدی است و نه تنها با قرآن و حقیقت دعوت محمدی یکی نیست بلکه برضد آن است و پر از تهمت ها بر پیامبر اسلام و تخطی ها از قرآن میباشد؛ می بینم. من خیال میکنم اینها همه ثبوت میکنند که نه تنها افغانستان بلکه همه جهان اسلام به یک تجدید نظر و تحول بنیادی ضرورتی دارند که یک لحظه غفلت و سستی دیگر؛ میتواند عواقب شوم پیشبینی نشونده داشته باشد.

 

افتخار   : با درود مجدد بر شما. یک بیت ضرب المثلی هست که میگوید : دیده گر بینا بود ؛ هر روز ؛ روز محشر است! یعنی آنچه فرمودید ، اگر با بینایی و بصیرت به هر موضوع و پدیده و جریان قرن های اخیر و خاصتاً نیم قرن پسین ببینیم؛ کاملاً واضح و آشکار به نظر می آید؛ ولی مشکل در همان "دیده بینا" میباشد.

 

نوری   : من بر خلاف سابق ها که میتوانستم بر ملا بازی ها و کسب و پیشه ملا های سرکاری بی اعتنا باشم ؛ این بار با یک وسواس زیاد و شاید هم مرضی مطالب بسیار درین مورد خواندم . گرچه اطلاعاتی که جناب احمد سعیدی تحلیگر مسایل سیاسی در مورد کان و کیف علمای پاکستان مخصوصاً آقا "علامه!!" اشرفی رئیس علمای دولتی پاکستان داده اند؛ هم جالب و خواندنی و عبرت انگیز بود؛ ولی تحلیل و تفسیر جناب اکرم اندیشمند مرا بیشتر تکان داد.

آقای اندیشمند با آوردن آیاتی از قرآن نشان داده اند که میتوان عمل انتحاری را "حرام" دانست و باز با آوردن آیات دیگر قرآن؛ فرموده اند که همچنان میتوان عمل انتحاری را  روا و حلال و ثواب ثابت کرد. آیا شما هم این تناقض را تصدیق میدارید؟

 

افتخار   : اتفاقاً من هم مقاله جناب اندیشمند را در سایت خورشید خواندم و به حیث یک مأخذ لینک آنرا نزد خود  ضبط کردم که این است:

http://www.khorshed.org/?p=7598

در حالیکه قرآن به طور یک کلِ به هم مرتبط و به هم بسته؛ معنا و تإویل نشود؛ متأسفانه از این تناقضات زیاد میتوان آورد. این تنها در مورد قرآن نیست. فرضاً عین کار را با خود مقالات جناب اندیشمند بکنیم؛ از جای جای نوشته های مختلف شان بریده هایی گلچین بسازیم بدون اینکه بر اصل و فرع موضوعات مختلف و متضادی که ایشان مورد بحث قرار داده اند؛ و نیز بر شخصیت شخیص و ایدئولوژی و جهانبینی شان وصد ها فکتور دیگر؛ آنگاه ده ها تناقض حتی شاخدار میتوان درست کرد. در همه کتاب ها و آثار مقدس و غیر مقدس این کار را میتوان کرد.

 

نوری   : پس چه چاره است؛ نظر جناب اندیشمند در مقاله شان به آن ختم شده که موضوع جنگ و طالب؛ اصلاً دینی نیست، رقابتی و استخباراتی است و لذا نباید پشت همچو تلاش ها گشت. در حالیکه همه میدانیم از نام طالب گرفته تا همه عملیه ها و برنامه های آن؛ غلظت دینی داشته و دارد. باز تنها طالب نیست؛ در تمام 40 سال گذشته؛ سخن از جهاد و اسلام و الله اکبر بوده و در همه جهان اسلام؛ جنگ قدرت به همان پیمانه که همراه با تشدد و خشونت و قتل وقتال است؛ اسلامی تر و قرآنی تر جا زده میشود.

 

افتخار   : با تأسف که خیلی ساده و کوتاه به این پرسش کوه مانند؛ پاسخ داده شده نمیتواند. شما قیاس کنید من در تازه ترین عرایض خود در انترنیت ؛ ویدیویی از جناب عبدالستارسیرت گذاشتم که طی آن اذعان میدارند احکام اسلام جز در مورد عبادات و یک تعداد موضوعات خانواده گی ؛ در سایر موارد منجمله مضاربت و تجارت و اقتصاد و جنگ و صلح و همزیستی و دیپلوماسی ... بسته نشده ؛ باز گذاشته شده یعنی اینکه تابع اوضاع و شرایط متغییر و متحول جوامع اسلامی و همسایه گان و همزیستان آنها در جهان پهناور است . ولی در همین حال در قرن چهارم هجری بنابر تصادمی که بین رهبری دینی و رهبری سیاسی وقت به عمل آمده ؛ باب اجتهاد و اجماع و قیاس و خلاصه راه هماهنگ شدن فقه و احکام و قوانین اسلامی با شرایط و اوضاع و احوال زمانهای تحول یابنده بسته شده .

نتیجه چیست؟

نتیجه اینست که اسلام یک هزار سال کامل از رشد و غنا و انکشاف بازمانده؛ عقب افتاده و متحجر شده است و در عین حال حکومات اسلامی؛ مسلمانان را مانند گوسفندان رمه؛ از سواد و آموزش دانش و دستاورد های عقلی بشری محروم و دور نگهداشته اند.

حالا هم در آفاق و انفس جهان اسلام کدام اراده سیاسی و عقلانیت کار ساز برای مقابله با این عقب مانده گی دهشت بر انگیز وجود ندارد. یعنی نه اجماع و اجتهادی میسر و ممکن است و نه چاره دیگر.

البته این در حدود تفکرات و تأملات جناب ستار سیرت بود. اما تفکرات و تأملات  و تحقیقات روشنفکران نواندیش دینی و روشنفکرانی که با سرشته  علوم معاصر بر "معارف" دینی نقد و تحقیق کرده اند و میکنند؛ مشکل اسلام را خیلی بزرگتر و با پیشینه تر از این؛ اثبات می نماید.

من البته خود را لایق شمردن در جمع آنان نمیدانم ولی با بهره گیری از مطالعات آنان و استنتاجات خویش به اینجا رسیده ام که بدبختانه اصلاٌ علیه پیامبر اسلام کودتای خائینانه صورت گرفت که در میدیای قرن اخیر به "کودتای سقیفه بنی ساعده" معروف شده است. ایشان توسط دسایس ابوصفیان و اشراف قریش با زهر شهید ساخته شدند و سپس حتی سرنوشت قرآن به دست ابوصفیانیان افتاد که به نظر میرسد علی الرغم 20 سال تعلل در جمع آوری و تدوین آن ؛ به تصرفات زیاد در آن قادر نشدند و این بود که به "جعل" سرسام آور چیزی به نام "حدیث" پرداختند.

در قرن اول و قسماً دوم وسوم هجری بازار حدیث سازی چنان گرم و داغ شد که به افتضاحات ننگین و سنگین منجر گردید تا جائیکه زمارانی وادار شدند برخی از حدیث سازان را گرفتار و محاکمه و اعدام هم بکنند.

آنگاه چیز هایی به نام "صحیح"  اختراع شد. منجمله امام بخاری از 16000(شانزده هزار حدیث) گویا 2000 و اندی را "صحیح" کشید.

فکر بفرمائید یک مجموعه ایکه 14000 (چهارده هزار) ش (حدود 88 فیصد آن) غلط و باطل و جعل باشد؛ کدام عقل و منطق و حساب و ریاضی یا تِست و لابراتوار میتواند 2000 (2 هزار یا 12 فیصد)ش را صحیح تثبیت نماید ولی به زور حکومت و سلطه و تبلیغات و جادو و جمبل؛ مردمان با علم و بی علم را مرعوب و مسکوت کردند و فقه و قضا و قانون اسلامی بر اینها مبتنی شد که در کم از کم 90 مورد آشکارا با قرآن ضدیت دارد.

نوری   : ایوای وای وای ! یعنی اینکه اساساً این بیچاره علما در بهترین حالت ؛ با طرز فکر و اندیشه آنچنانی و آنهم وامانده در هزار سال قبل ؛ هیچ کاره ای هم نیستند؟

افتخار: خوب. این ها حقیقت عمومی است . در مورد هر شخص جداگانه  این طور گفته نمیتوانیم؛ مثل معروف است که میگویند: اگر دل بسوزد از چشم کور هم اشک می آید!

مهم این است که "علمای اسلامی" صرف نظر از اینکه چقدر دانش دینی و مهارت و شخصیت داشتند؛ در جوامع عقب مانده و سنتی افغانستان و پاکستان تا 30 و اندی سال پیش دارای نفوذ بی رقیب بودند؛ جهادگری رسوا و طالبانیزم سیاه که همه به نام ملا و مولوی و پیشوای دینی به راه افتاد ؛ این نفوذ و اعتبار جادویی و قدسی را شدیداً ضربه زد ولی با اینهم هنوز کاملاً  به خاک یکسان نشده؛ چرا که مراجع نفوذ و محبوبیت بدیل زیاد پیدا نگردیده اند و کلانهای قومی و سیاسی و دولتی غالباً منفور عامه اند؛ لهذا بر "علما و امامان" سنتی هنوز خیلی حساب میشود؛ مخصوصاً که آنها کمی روشن اندیشی داشته و بر ضد جریانات خائینانه و انحرافی و دهشت افگنانه با خردمندی و طور عادلانه موضعگیری نموده و بر آن ایستاده گی نمایند.

اینکه طالبان و آی ایس آی نخواستند برنامه مجوزه نشست علمای افغانستان ـ پاکستان برگزار شود؛ یک معنایش این است که نشست میتوانست اثرمند باشد؛ چرا که صدای این نشست؛ صرف نظر از حقایق شخصیتی شرکت کننده گان و انگیزه ها و محرکه های سیاسی اش میتوانست برای اکثریت عوام و منجمله صفوف طالبان و افراد مساعد برای سربازگیری آی ایس آی و مفرزه های اجیر دیگرش قابل شنیدن و تأمل کردن باشد.

 

نوری   : من ؛ باز درین سخنان شما تناقض می بینم؛ آخر در واقعیت کدام علما و فضلایی در کار نیست. موضوع همان بازی شیطانی است که رابرت درایفوس در کتاب مشهورش به همین نام با هزاران سند و ثبوت نشان میدهد. موضوع توطئه ها و پلانهای آی ایس آی و جرنیل ها و کرنیل های ارتش پاکستان است که مأموریت نیابت از استعمار پیر انگریز را دارند؟

 

افتخار   : آنچه میفرمائید مغز و ماهیت حقیقت است و پاره ای از ذات خدا؛ چون ذات خدا جز حقیقت و زیبایی و خوبی در اوج؛ نیست و نخواهد بود. ولی همه آحاد بشر؛ هنوز درک و باور درست و حتی نسبتاً درست از حقیقت و کمالِ آن: یعنی خداوند ندارند.

منجمله در "جهان اسلام" غالباً این باور کفرآمیز مسلط میباشد که هرآنچه در عالم اتفاق می افتد مانند ساخت و پرداخت و پیدایش چرکین جمهوریه اسلامیه پاکستان!هم؛ به اراده خداست یعنی حدود جبر واختیار نزد بهترین های مسلمانان هم به شدت مغشوش است.

وقتی مسلمان چنین باوری داشت دیگر "توطئه ها و پلانهای آی ایس آی و جرنیل ها و کرنیل های ارتش پاکستان که مأموریت نیابت از استعمار پیر انگریز را دارند" و از آن گذشته خود استعمار انگریز و نتایج و کارنامه هایش؛ غیرقابل فهم و دور از ذهن میشود؛ به همانطور تمامی جنایات و وحشیگری ها، چور و تاراج ، قتل و قتال ، برده و کنیز سازی مردمان و ملت ها... به نام جهاد و اسلام و خدا که در قرون اولیه هجری صورت گرفته ، تا روزگار ما هم هئ تکرار شده میرود و خود تواریخ اسلامی با مزه و شور و وجد آنها را تصویر و بیان میکنند و حتی نمایش میدهند.

خوشبختانه یا بدبختانه درین راستا ها؛ گفتنی بسیار است و هئ عمیق و ژرف و با وسعت و پرپهنا شده میرود. ولی اینجا مهم است در نظر گیریم که همیشه و مخصوصاً در زندگانی عملی؛ "واقعیت" و "حقیقت" را نمی توانیم یکی بگیریم.

اکنون جمهوریه اسلامیه پاکستان؛ صرف نظر از حقیقت آن؛ یک واقعیت در همسایه گی ماست و برعلاوه خیلی از شاهرگ های حیاتی ما افغانها از درون پاکستان میگذرد. پاکستان صرف نظر از حقیقت آن؛ عجالتاً یکی از اعضای جامعه جهانی است، عضو نهاد جهانی ملل متحد است یعنی در دنیای کنونی؛ کشوری مانند سایر کشورهاست و حتی برتری ها و سنگینی هایی بدبختانه بیشتر از کشورما افغانستان دارد.

در نتیجه نهاد ها و مؤسسات تشکیل دهنده پاکستان هم؛ عجالتاً چنین واقعیت هایی بوده و صرف نظر از حقیقت شان؛ قابل محاسبه و ملاحظه بالفعل میباشند. شورای علمای دولتی یا استخباراتی پاکستان هم از همین قاعده نمیتواند مستثنی باشد.

جناب نوری ! امیدوارم تضاد و تناقض مورد نظر شما را توانسته باشم وضاحت دهم.

 

نوری   : شما شاید تصاویر ملا، حافظ یا علامه! اشرفی را که با دادن فتوای اینکه عملیات انتحاری در افغانستان و کشمیر و فلسطین حلال است و در پاکستان حرام؛ این فتنه را دامن زد؛ دیده باشید؛ غیر ریش دیگر هیچ چیزی از سیما و صورت یک عالم اسلامی ندارد؛ من از عکسش در حالت مستی و معاشرت با زنان برهنه نمیگویم. آدم در میگیرد که می بیند افسار مردم مسلمان به دست چه جانوران بیباکی افتاده است؟

 

افتخار   : با تأسف واقعیت کنونی همین است؛ چندی پیش عمران خان عین فتوا را نداد؟. آیا عمران خان کدام عالم اسلامی است؟!؛ آیا جرنیل حمیدگل و همقطاران دیگرش اینگونه فتوا ها کم داده اند؟

خود این فتوا ها به ذات خود کدام منطق و استدلال و اتکای دینی و شرعی ندارند ولی وقتی مهم و مؤثر میشوند که با قدرت و تبلیغات تحمیقی و پول و اسلحه و سیاست دولتی و شبکه های استخباراتی اعمال بگردند.

به همه فتوا هایی که در سی و پنج و چهل سال گذشته برای جنگ و قتل و قتال و تخریب و تباهی در افغانستان داده شده؛ به شمول فتوا های ریگان و تاچر و بیرژینسکی ... توجه فرمائید. کدام یک واقعاً برخاسته از نص قرآن یا همین شریعت هزار سال راکد مانده اسلامی بوده است ؛ ولی همه را هم با زور و جبر بربرمنشانه تطبیق کرده اند.

 

نوری   : راستی سند اعطای جنت را که طالبان برای انتحاری ها درست کرده اند و توزیع میکنند؛ دیده اید. آیا مخصوصاً کار اسلام پاکستانی و طالبانی ؛ به همان جا که کلیسا های مسیحی در پایان قرون وسطای اروپا رسیده بودند؛ نرسیده است و حتی از آنهم نگذشته است؟

 

افتخار   : آن سند جانانه! را هم دیده ام و نیز در کتاب "ببر های مهربان" آقای مأمون خواندم که : صفوف داوطلبان انتحاری و استشهادی در محلات معینه؛ بسیار طولانی شده تا جائیکه داوطلبان که نوبت شان دیرتر میرسد خسته و عصبانی میشوند و پذیرش کننده گان را به رشوت خوری و فساد و تبعیض و امتیاز دیگر متهم مینمایند حتی حرکاتی قسم مظاهرات سر میدهند.

به اصطلاح دلیل فتوای ملا اشرفی هم همین بود که : مسلمانان که بمب اتم ندارند؛ جان دارند و باید جان خود را در راه الله فدا کنند. منظور ملا اشرفی؛ از بمب اتم؛ همه تسلیحات و تکنولوژی ها و دانش های معاصر است که بدبختانه بیش و کم برای جنگ و تجاوز و انسان کشی نیز استفاده میشود و منظورش از"جان داشتن مسلمانان"؛ واقعیت هایی مانند صفوف داوطلبان یا درست تر تخدیر شدگان و آماده شدگان برای خود کفانی ها و خود مرداری هاست!

 

نوری   : با عرض معذرت زیاد؛ میدانم که شما راه حل بنیادی این بدبختی های شوم و شنیع را در تحقق یک رونسانس همه جانبه در افغانستان و جوامع اسلامی میدانید و درین راه با زحمات شگفتی انگیز شباروزی همراه با جمع محدودی از روشنگران همسو؛ تلاش دارید؛ تلاشی چنان بزرگ و تاریخی که حتی خیلی از ما ها؛ اهلیت شناخت، قدر دانی و ارزشیابیی آن را نداریم. با اینهم آرزو دارم اگر گشایشی را در کوتاه مدت برای مردم بیحد مظلوم و هردم شهید افغانستان پیشبینی یا پیشنهاد می نمائید؛ لطف کنید!

 

افتخار   : تشکر از ذره نوازی شما. آرزو دارم در عمر کوتاهی که خواهم داشت؛ به فیصدی ناچیزی هم که شده مصدر امری شوم . ولی یقین واثق دارم که دیگران؛ این مهم تاریخی را برای همدینان فوق العاده مغبون و مظلوم و اهانت شده خویش انجام خواهند داد. اتفاقاً همین حالا تحفه بسیار بسیار گرانبهایی دارم که اوضاع موجود و درگیری های آنراخیلی خیلی دانشمندانه و عاملانه و عادلانه به شرح و بسط گرفته و حاوی پیشنهادات خیلی خیلی مشخص برای همه گان جهت برونرفت از تهلکه سر راه در کوتاه مدت است . منظورم تازه ترین بحث و تحلیل و برابر نهاد های دانشمند و تحلیلگر استراتیژیک و برادر عزیز و قابل مباهات من جناب عزیز آریانفر میباشد که من در لینک زیر آنرا دریافته ، خوانده و از آنها آموخته و کسب فیض نموده ام :

http://mashal.org/content.php?c=hejtemahi&id=01073

 


March 6th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها